تو
جمعه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۵، ۱۰:۱۵ ب.ظ
دفتر پر غزل خاطره هایم "تو شدی" درسرم نیست بجز حال و هوای تو و عشق شادم از اینکه همه حال و هوایم"تو شدی" درد من دوری از توست،بغل وا کن تا که بگویم به همه قرص و دوایم"تو شدی" دورم از دین خودم....قبله ی من گم شده و معبد و قبله ی من....ذکر دعایم "تو شدی عبدالرسول قاسمی چشم وا کردم و دیدم که وجودم "تو شدی"
- ۹۵/۰۵/۲۹
شبیه یه نسیم خنک بود