من و زندگیم

حسبی الله و نعم الوکیل

من و زندگیم

حسبی الله و نعم الوکیل

افوض امری الی الله ان الله بصیربالعباد

راه شاد زیستن همه ی ما آدما میتونه در همین جمله باشه...

پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
نویسندگان

۸ مطلب در مرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

 چشم وا کردم و دیدم که وجودم "تو شدی"                                                                        

دفتر پر غزل خاطره هایم "تو شدی"

درسرم نیست بجز حال و هوای تو و عشق

شادم از اینکه همه حال و هوایم"تو شدی"

درد من دوری از توست،بغل وا کن تا

که بگویم به همه قرص و دوایم"تو شدی"

دورم از دین خودم....قبله ی من گم شده و

معبد و قبله ی من....ذکر دعایم "تو شدی

عبدالرسول قاسمی

  • ستاره

جمعه ای که گذشت رفتیم ماهی گیری.راه دوری بود.هوام بس ناجوانمردانه گرم وطوفانی بود.و ما بسی سوختیم و تغییر رنگ دادیم بااون هوا. وهنوزم خوب نشده وضعیت پوست مون.با همه ی اینها خیلی خوب بود.بعد چند وقت خشکسالی و برای اولین بار ماهی گیری در عمر خووووب چسبید....

  • ستاره

این کیف پول رو خیلی ها عاشقش شدن.خوشحالم از سلیقه م.خخخخ


این کیف پول رو هم برای تولد داداش یکدونه م دوختم.چرم طبیعی گاومیش هس.و خیلی محکم و خوب هس.و دوخت محکم و خوبی هم تونستم براش بکار ببندم:)
  • ستاره

نمی دونم چرا جدیدن هیچ چیز زندگی با مو سر یاری نداره!

یه مدت خیلی بی خواب بودم.حدود یک ماه خواب بدرد بخوری نداشتم.نهایت تو بیست و چهار ساعت سه چهار ساعت مفید می خوابیدم.

شبهای اول بی خوابی خیلی اذیت می شدم.طوری که به لورازپام پناه آورده بودم و بازم موثر نبود.

یه چند شب گذشت و عادی شد برام.

حالا حدود یه هفته س  این روزا و شبا که می خوام درس بخونم و برای آزمون آماده شم از بیست و چهار ساعت بیست و پنج ساعتش رو خوابم:(

واقعا چرا هیچ چیز زندگی باهام سر یاری نداره!

قدیما خیلی زندگیم همونی میشد که می خواستم...خواسته ای نبود که بهش نرسم.اما حالا خواسته ای نیس که بهش برسم و این چند سال رسیده باشم بهش!

  • ستاره

وقتی او از مدافع حرم شدن حرف می زند و تصویر پروفایلش از همین موضوع است

وقتی استاتوسش می شود:کفتارها گرد حرم زوزه می کشند، باشد تا غرش شیران حیدری

وقتی موسیقی مورد علاقه اش می شود گوش دادن به زیارت عاشورا

وقتی...

تمام این وقتی ها دلم بیشتر از پیش برای داشتنش غنج می رود.

  • ستاره
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۰۸ مرداد ۹۵ ، ۲۱:۰۷
  • ستاره

صبح رفتم آرایشگاه.بالاخره یه جا رفتم برای اصلاح ابرو و راضی برگشتم.بالاااخررره آرایشگر مورد علاقه م رو پیدا کردم.هوووووراااا.

بعد رفتم خرید و کلی وسیله آرایشی خریدم اونم با پول کارای خونگی که خودم انجام دادم.اینجور خریدها کلی احساس رضایت می دهد به خانم ها زیرا با پول خودشان بوده است.

البته نه اینکه فکر کنید پول گرفتن از بابا سخت باشه و باباییم خسیسه. نه اصلا.بابام خیلی هم دست و دلباز و ولخرج هست.

  • ستاره

در دو هفته ای که گذشت سریالی به نام چرخ و فلک داستانی نشون داد که در اون یه دکتر که می خواست با دختر یه دکتر دیگه ازدواج کنه و صد میلیون پول لباس عروسشون بود و سیصد میلیونم پول تالارشون ،چند روز قبل از کارای عروسیشون و رزرو تالار و... صحنه ای از کارتن خواب ها می بینه و تصمیم می گیره اندکی از هزینه ی عروسیشون رو برای کارتن خواب ها بذاره ولی با عروس خانم و خانوادش به مشکل برمیخورن. و دکتر از ازدواج با این دختر پشیمون میشه و اولین کاری که میکنه اینه که لباس عروسی که خریده بودن به دختر همکارشون هدیه میدن.دختر همکارشم اون لباس رو میفروشه و کلی از مشکلات زندگیشون برطرف میشه....چقد این داستان رو دوس داشتم....البته داشتن همچون شوهری که رویاس.و البته توشهر مام هرچقدم خرج کنی بالای پنجاه میلیون خرجت نمیشه...در  هر صورت من دوس دارم هر چند اندک ولی کمک کنم از خرجای اضافی مراسم عروسیم.مثل ساده ترینش گل کاری ماشین عروس...




و اما فانتزی دوم:

دوست دارم یه کار رسمی و خوب پیدا کنم و از حقوقم به بیماران به  زوجای جوونی که بچه دار نمیشن به دخترای بی جهاز و ... کمک کنم...

آزمون استخدامی شرکت می کنم. از خداای مهربونمم می خوام کمک کنه با این نیت خیر قبول بشم.

مامانمم نذر کرده که استخدام شم حقوق اولم رو به هر جا شد بدم...به روی چشم قبوله نذرت مامانی.

دعا کنید دوستان....توی شهر و استان من موقعیت شغلی خیلی کمه.همین موقعیتم که پیش اومده سجده شکر داره...بقیه جاها اگر کار رسمی نباشه لااقل شرکتی هست.ما همونم نداریم.

دعامون کنید بخصوص منو که استخدام شم...

  • ستاره